سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون گفتم مرسی آقا ...
می گه پیاده می شین؟
پَ نه پَ خواستم بین مسیر یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد
خواهرزاده های دو قلومو بردم بیرون
طرف اومده میگه دو قلو ان؟
میگم پـَـَـَـ نـَـَـَ پـَـَـَـ
فتوشاپه! ازشون کپی پیست کردیم
رفته بودیم سر ساختمون عموم ببینیم اوضاع چطور پیش میره(مثلا من مهندسم!!!) کارگره اومده میپرسه شما مهندسین؟میگم پ نه پ از ساختمون خوشم اومده اومدم باهاش یه عکس دو نفره بندازم!
داشتم ميرفتم باشگاه وسط راه يادم اومد يه چيزي رو يادم رفته،
برگشتم خونه.در زدم داداشم در رو بازکرده با تعجب ميپرسه
قاسم تويي؟!!!نرفتي باشگاه؟
ميگم:پَــــ نَ پَــــ قاسم رسيد من ديليوريشم…
یارو دو ساعت داره خودپردازو انگولک میکنه تازه برگشته میگه شمام کار دارین ؟ نَ پـَـَـ وایستادیم اینجا بنیه و پشتکارِ شما رو سرلوحه زندگیمون قرار بدیم
منو داداشم دوقلوییم.در حال قدم زدن بودیم داداشم چند متر جلو تراز من راه میرفت یارو اول داداشم دید.اومد جلوتر منو دید،رنگش پرید برگشت گفت:دقلویید؟گفتم:پس نه پس!اجسام از آنچه شما در آینه می بینید نزدیکترند
رایانه همراهم روی پام دارم باهاش کار می کنم .بابام اومده تو اتاقم می گه:رایانه همرات روشنه؟
میگم:پس نه پس!روی زمین داشت گریه میکرد گذاشتم روی پام آروم بگیره
بعد به پدرم میگم باهاش کارداری؟میگه پس نه پس!صدای گریش می اومد،اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن
تا کمر رفتم تو موتور ماشينم که ببينم چه مرگشه، رفيقم اومده ميگه داري تعميرش ميکني؟
پــــ نه پـــــ دارم با گِيج روغن درد و دل ميکنم!!